خبرگزاری مهر؛ گروه مجله: درست است که از روز دختر چندروزی گذشتهایم اما هنوز در دهه کرامت هستیم و همین بهانهای بود تا به «سرای فرشتهها» سر بزنیم و پای صحبت مدیران این مرکز بنشینیم؛ مرکزی که کارش کاهش آسیب در حوزه زنان و دختران و کمک به آنها برای برگشت به زندگی و جامعه است. دیروز بود که با دعوت یکی از مددکاران داوطلب این مرکز به سرای فرشتهها دعوت شدیم. دعوت خوشایندی بود، به خصوص که دختران و زنان زیادی از دل این مرکز ققنوسوار بال و پر گرفتهاند و زندگیشان زیر و رو شده است. با خوشحالی و کنجکاوی برای دیدن سرای فرشتهها وارد ساختمان شدم. از همان بدو ورود همه چیز نشان میداد اینجا فقط مرکز نگهداری از دختران آسیبدیده نیست؛ اینجا «خانه» است با همه ویژگیهایش. وقتی وارد میشوی، اگر نزدیک نهار یا شام باشد، بوی غذا شامهات را نوازش میکند. این بو به تو میگوید اینجا زندگی جاری است. بوی غذا عین بوی غذای خانگی است. صمیمیت را از همین بو احساس میکنی. کم کم به اتاقها و پذیرایی که وارد میشوی همه چیز تکمیل میشود. دختران جوان با سنین کم و زیاد، هرکدام با تیپ و ظاهر و علایق خودشان، مثل یک خانواده پرجمعیت در کنار همدیگرند. همدیگر را خواهر صدا میزنند و «مادر» و «مامان» کلماتی است که برای خطاب قرار دادن مددکاران مرکز استفاده میکنند. اینجا کسی مددکار و سرپرست و … نیست، بلکه «مامان مریم» و «مامان عاطفه» اند. همین ویژگیِ «خانه بودن» است که سرای فرشتهها را تبدیل به بهشتی برای برگشت به زندگی کرده است.
سرای فرشتهها زیر نظر «جمعیت طلوع بینشانها» خانه همه دخترانی است که از اعتیاد آسیب دیدهاند؛ کسانی که لزوماً خودشان تجربه اعتیاد یا کارتنخوابی ندارند، بلکه به واسطه پدر و مادر و خانواده با این مشکلات روبرو شدهاند. این فرشتهها وقتی از همه جا طرد میشوند، سرای فرشتهها آنها را در آغوش میگیرد، نوازش میکند، دردهایشان را مرهم میگذارد، به آنها امید میدهد و برای یک زندگی طولانی و سرشار از موفقیت حمایتشان میکند. همین است که حالا «باران» و «رقیه»، دو دختر پر تلاش سرای فرشتهها، در مسابقات جهانی کیوکوشین در والنسیای اسپانیا شرکت کردهاند و برای خودشان و مرکز افتخارآفرینی میکنند.
برای آشنایی بیشتر با سرای فرشتهها پای روایت یکی از داوطلبان این مرکز مینشینیم که حرفهای مهم و جذابی درباره این خانه مهربانی دارد. به رسم امانت و به این دلیل که داوطلبان سرای فرشتهها دوست ندارند نامی از آنها در این گزارش آورده شود، این روایت را با نام مستعار «فرشته بهشتی» تقدیم شما میکنیم. این روایت، روایتی است از دخترانی که برای زندگی میجنگند:
سعی کردیم سرای فرشتهها مثل خانه باشد
فعالیت ما در حوزه آسیبهای اجتماعی سالهاست که شروع شده. کسانی که با جمعیت طلوع بینشانها آشنا باشند میدانند که ما بیشتر از ده دوازده سرا داریم که در هر کدام از آنها به یک دسته از افراد خدمات ارائه میدهیم. هرکدام از سراها هم داستانهای جذاب خودشان را دارند، ولی سرای فرشتهها از این جهت که مختص دختران ماست، ویژگیهای خاص خودش را دارد. سرای فرشتهها سال ۹۵ شروع به کار کرد و اولین ورودی دخترانمان سال ۹۵ به این خانه آمدند. بچهها رفتند طبقه بالای «سرای مهر» و آنجا مستقر شدند. آن موقع هنوز سرای فرشتهها وجود نداشت. شاید هفت هشت نفر بودند که اولین حلقه دختران سرای فرشتهها را شکل دادند. مدتی که از حضور دختران در طبقه بالای سرای مهر گذشت، آنجا را بازسازی کردیم و اسمش شد «سرای فرشتهها». سرای فرشتهها را هم طوری درست کردیم که شبیه خانه باشد. دوست داشتیم هرکس به اینجا میآید احساس غریبگی نکند و احساس کند که وارد خانه خودش شده است. هیچجا به آدم مثل خانه احساس امنیت و آرامش نمیدهد، و دختران ما بیشتر از هرچیزی به امنیت و آرامش احتیاج داشتند. همین شد که سرای فرشتهها حالا مثل خانه و اعضای آن مثل خانوادهاند. بچهها اینجا را مرکز خطاب نمیکنند، بلکه وقتی میخواهند از اینجا اسم بیاورند با لفظ «خانه» یاد میکنند. مثلاً وقتی من به دخترخواندهام زنگ میزنم و میپرسم کجا هستی، او نمیگوید من در مرکز هستم، بلکه میگوید من «خانهام». هرکسی هم طبق گروه بندی و سن و یکسری ویژگیهای کلی، با یکی دو نفر مثل خودش، اتاق مجزا دارند. یعنی فضای شخصی مناسبی هم در اختیار دارند.
دختران سرای فرشتهها مستقل هستند
اکثر بچهها هم درس میخوانند، به خصوص که عمومشان بازمانده از تحصیل هستند و میخواهند عقبماندگی درسیشان را جبران کنند. بعضیهایشان هم سر کار میروند و در مراکز خودمان کار میکنند. قشنگ صبح از خواب بیدار میشوند، صبحانهای که خودشان درست کردند را میخورند، مدرسه میروند، سر کار میروند و عین یک خانه! آنجا خانمی هست که برایشان آشپزی میکند که مادر صداش میکنند. خودتان هم دیدید دیگر؛ سر ظهر بوی غذا خانگی توی مرکز میپیچد و دلتان را میبرد. همه سر یک سفره مینشینند و غذا میخورند. با همدیگر مثل خواهر زندگی میکنند. همه چیزشان هم با خودشان است و ما فقط حمایت میکنیم. مثلاً پول خریدشان با ماست ولی خرید کردن و غذا پختن و همه کارهایشان با خودشان است.
سرای گوهر؛ خواهر دوقلوی سرای فرشتهها
شاید بپرسید این دختران چطوری سر از سرای فرشتهها درمیآورند؟ کل مرکز ما یعنی «جمعیت طلوع بینشانها» برای کارتنخوابها است. این دخترها هم یا خودشان تجربه کارتنخوابی و مصرف داشتهاند یا همراه با خانوادههاشان در یک پاتوق کارتنخوابی بودهاند، یا پدرشان مصرفکننده بوده و آن پدرها دخترشان را پیش ما گذاشتهاند. هرکس تجربه و شرایط خاص خودش را داشته، اما همه کسانی که اینجا هستند متأثر از اعتیاد و کارتنخوابیاند. این را باید تأکید کنم که لزوماً هرکسی اینجاست خودش سابقه اعتیاد نداشته، بلکه میتواند آسیبدیده از اعتیاد باشد. ما یک سرای گوهر هم داریم که مخصوص دختران بیخانمان است. یعنی اینها اصلاً مصرف کننده نیستند و نبودهاند. مثلاً دختری است که دانشجو است ولی پول خانه ندارد و بیخانمان است. سرای گوهر مختص این دخترهاست تا از بیخانمانی و مشکلات بعدیاش جلوگیری کنیم. تمام دخترهای سرای گوهر یک زندگی کاملاً مستقل دارند، مثلاً درس میخوانند یا سر کار میروند و ما فقط از آنها حمایت میکنیم. سرای گوهر سقفی برای دخترانی است که مصرف نمیکنند ولی در خیابان ماندهاند. البته سرای گوهر هم تازه شروع به کار کرده است، ولی قرار است تا جایی که میتوانیم این دختران را کمک کنیم.
برای حفظ کیان خانواده باید حواسمان به دختران و زنان باشد
بعضی میپرسند چرا دختران؟ جواب مشخص است. این دختر در آینده مادر میشود و قرار است یک زندگی را سامان بدهد. نقش دختران در جامعه خیلی پررنگ و حیاتی است. ضمن اینکه خانمها در فرایند اعتیاد و کارتنخوابی از مردها آسیبپذیرتر هستند. یک مرد در مدت ده سال به اعتیاد و کارتنخوابی میرسد ولی یک زن همین مسیر را در پنج سال طی میکند؛ یعنی زنان بسیار زودتر از مردان به کارتنخوابی میرسند. آن هم به خاطر سیستم بدنی، ضعیف بودن بنیه زنان و همچنین به این دلیل است که مصرف مواد مخدر جسم و روح زن را زودتر دچار آسیب میکند. الآن درباره تشکیل خانواده و فرزندآوری و تربیت فرزند نیک خیلی شعار داده میشود. طبیعی است که برای حفظ کیان خانواده ما باید حواسمان باید به دختران و زنان باشد، به خصوص دختران و زنان آسیبدیده از اعتیاد که دردهایشان ده برابر و صد برابر دیگران است.
دختران کارتنخواب لباس مردانه میپوشند تا مورد تجاوز قرار نگیرند
ممکن است دختری در یک خانواده مصرف کننده نباشد ولی وقتی پدر مصرف کننده است، برای او هم تبعات فراوانی دارد. مثلاً ممکن است آن پدر دخترش را زودتر شوهر دهد یا حتی او را بفروشد. ممکن است او را بفرستد که برایش مواد تهیه کند و آنجا به دختر تجاوز شود. اینها واقعیات جامعه است که نگفتنشان تنها باعث میشود سرمان بیشتر در برف بماند. اگر میخواهیم مشکلات را حل کنیم باید درباره این مسائل تعارف را کنار بگذاریم. و البته به دختران و زنان کارتنخواب و درگیر اعتیاد ایمان داشته باشیم. چرا؟ جلوتر میگویم!
شاید برایتان جالب باشد اولین چیزی که درباره تمام دخترها و زنان در پاتوقهای کارتنخوابی به چشم میآید این است که آنها دختر بودن و زن بودنشان را پنهان میکنند. شما وقتی وارد پاتوق میشوید فرق بین زن کارتنخواب و مرد کارتنخواب را متوجه نمیشوید. چرا؟ چون لباس مردانه میپوشند تا به آنها تجاوز نشود. دختران کارتنخواب اگر بخواهند سالم زندگی کنند این روش را در پیش میگیرند؛ موهایشان را از ته میزنند، لباس مردانه میپوشند، کلاه سرشان میگذارند و حتی مردانه حرف میزنند. شما در پاتوقها کمتر زنی را میبینید که با آرایش و روسری و … دیده شود. همه مثل هم هستند و شما فقط وقتی متوجه جنسیت افراد میشوید که به آنها نزدیک شوید. از همین چیزی که تعریف کردم خودتان متوجه شوید که چه آسیبهایی زنان و دختران آسیبدیده را تهدید میکند و چقدر نیاز است که مراکزی مثل سرای فرشتهها به دادشان برسند. خانمهایی که در پاتوقها هستند به بیماریهایی دچار میشوند که شدت و گستردگی و آسیبهایش بیشتر و جدیتر از مردهاست. اینها چیزهایی است که همه دختران و زنان را آزار میدهد.
داستان باران و رقیه؛ دو ققنوس سرای فرشتهها
ما معتقدیم برای حفظ خانواده باید زن و دختر را نجات داد. قبلتر هم گفتم که نباید از دختران و زنان کارتنخواب و درگیر اعتیاد ناامید شوید. چرا؟ چون به تجربه و به کرات دیدهایم که اگر به درستی و خوبی از این عزیزان حمایت شود، آنها به زندگی برمیگردند و خودشان زندگیشان را میسازند. درواقع ققنوس کسی جز این دختران نیست. ققنوس ما «باران» و «رقیه» هستند که هردو از دل انبوهی از تجربیات تلخ حالا افتخار ما و ایران هستند. باران و رقیه دو دختری هستند که از دل پاتوقهای کارتنخوابی و اعتیاد و خانوادههای درگیر اعتیاد خودشان را نجات دادهاند و حالا در مسابقات جهانی کیوکوشین در والنسیای اسپانیا شرکت کردهاند. دوست دارید درباره باران به شما بگویم تا بدانید باران کیست؟ باران یکی از سرپاتوقدارهای کرج بود. «سرپاتوقدار» یعنی کسی که در پاتوقهای کارتنخوابی مواد پخش میکند. یعنی باران یکی از پخشکنندههای مواد در کرج بوده است! خودش سالها مصرف میکرد. سالها درد کشیده و مشکل داشته است. اما الآن چندین سال است که پاک است و با یکی از بهبودیافتههای مرد ما ازدواج کرده و یک زندگی عاشقانه و موفق دارد. همین الآن که ما با هم صحبت میکنیم او در اسپانیا است و در مسابقات جهانی کیوکوشین شرکت میکند. باران دختری است که اگر سرای فرشتهها نبود معلوم نبود الآن کجاست و چه میکند. باز هم شاید باور نکنید ولی وقتی باران را پیش ما آوردند، با لباس مردانه آوردند! ما مدتها با باران کار تراپی انجام دادیم تا او لباسهای مردانهاش را از بدن درآورد. عادت کرده بود به این نوع زندگی. خیلی جدی میگفت من یک «مَرد» م. اما حالا ازدواج کرده، یک همسر خوب دارد، یک زندگی عاشقانه جذاب و موفقیت در رشته ورزشی خودش. رقیه هم همینطور. او هم پدرش مصرفکننده بود و اصلاً شرایط خوبی نداشت. رقیه هم در سرای فرشتهها ققنوس شد و الآن همراه با باران در اسپانیا دارند مسابقه میدهند.
از دختران و زنان کارتنخواب ناامید نشوید
پس توجه به زن مهم است. نباید بگوییم فلان زن که دارد زباله جمع میکند یا کارتنخواب است، دیگر تمام شده و نمیشود برایش کاری کرد. اگر به زنان و دختران کمک کنیم، آنها قویترین دختران دنیا هستند. تنها چیزی که نیاز است یک حمایت خانوادگی و یک مهر خانوادگی است. متأسفانه قانون در حوزه رسیدگی به دختران و زنان آسیبدیده آنطور که باید از مراکزی مثل ما حمایت نمیکند، وگرنه ما تعداد بیشتری از دختران و زنان کشورمان را تحت پوشش قرار میدادیم. قانونگذاران و مسئولان باید بدانند بدون این مراکز کاری از پیش نمیرود. اگر میخواهیم به زنان آسیبدیده از اعتیاد کمک کنیم راه حلش کمک به ما در حوزه قانونگذاری و حمایتهای قانونی است.
نیاز مراکز خدماتی زنان به حمایت بیشتر توسط قانون و قانونگذاران
اگر مراکزی مثل سرای فرشتهها نباشند مشکلات این دست دختران و زنان قطعاً بیشتر میشود. دلیلش این است که این دختران کسی را جز ما ندارند. بزرگترین معضل دختران و خانمها این است که دیگر خانوادهشان آنها را نمیپذیرند. چرا ما زنانی را در مرکزمان داریم که سه یا چهار سال است که پیش ما زندگی میکنند؟ به این دلیل که خانواده این زنان دیگر آنها را نمیپذیرند. وقتی به خانواده این دختران زنگ میزنیم میگویند «ما در شهرستانمان به همه گفتهایم که دخترمان مرده است! لطفاً بگویید اصلاً این طرفها نیاید!». به خاطر همین مشکلات پیچیده است که زنها و دختران کارتنخواب و درگیر اعتیاد زودتر از مردان به ته خط میرسند. به قول معروف تهخطیها در زنها بیشترند. ولی مردها اینطور نیستند. هم خانواده آنها را راحتتر میپذیرند، هم همسر و فرزندانشان. اما اگر به زنان کمک نکنیم همهچیزشان را میبازند و دیگر نمیتوانند به زندگی برگردند. کار ما در سرای فرشتهها و سرای گوهر این است؛ اینکه بارانها و رقیهها را از دل پاتوقهای کارتنخوابی و آسیبهای اجتماعی بیرون بکشیم، به آنها باور داشته باشیم، در کنارشان باشیم و بنشینیم و موفقیتهایشان را ببینیم.
همانطور که با هر مسابقه باران و رقیه کیف میکنیم و انگیزه میگیریم که این مسیر را ادامه بدهیم. دختران و زنان ایران را هیچوقت دست کم نگیرید. همیشه به آنها ایمان داشته باشید. آنها مثل ققنوس از دل آتش و خاکستر بال و پر میگیرند؛ درست مثل باران و رقیه!»
خبرگزاری مهر را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید
نظر شما